آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

۲۰ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

از ما چی می‌مونه جز دل‌هایی که گرم کردیم و چین‌های ریزی که کنار چشم‌‌های خندون آدم‌ها کاشتیم و آرامشی که دنبالش دویدیم تا پیدا کنیم و به قلب اشرف مخلوقات هدیه‌ بدیم؟

  • ۲ نظر
  • ۲۶ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۴۵
  • کادح
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۵ فروردين ۰۲ ، ۲۲:۰۳
  • کادح

 تو اون باریکه‌ی نوری که آروم و ملایم پا به سنگ سخت و تاریک احوالم میذاری و کم کم میشکافی قلبمو و می‌رسی به شکسته‌های قلبم و مرهم می‌شی برام... 

 

- برسد به دست حقیقت شب قدر.

  • ۱ نظر
  • ۲۰ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۰۱
  • کادح

خستگی‌های خیلی شیرین، غم‌های خیلی بزرگ، دردهای خیلی ملیح، امتحانات خیلی سخت، روشنایی خیلی لطیف روزها، دل‌تنگی‌های خیلی عمیق، خواب‌های خیلی طولانی، نگاه‌های خیلی کلمه‌دار، اجابت‌های سریع، رنج‌های واقعا گذرا، قطرات شوق‌انگیز چشم، آدم‌های روشن روزگار، هندوانهٔ سرخ، گزارش خبری، بارقه‌های پراکنده‌ی نور، جان‌های به لب رسیده، تلاش‌ برای رهیدن از ابتلاء، گذر موقت عمر، امیدهای ممتد، انتظار دمیدن صبح، نمیدانم‌های بسیار، رازهای زیبای ناشناخته و نیاز، نیاز، نیاز به همه‌ی خوبی‌ها...

  • ۰ نظر
  • ۱۹ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۰۱
  • کادح

تو قادری به هرچیز. میتوانی روح سنگین مرا با دم اهورایی‌ات به یک آن، مثل بالهای سفید یک‌ کبوتر اسکاتلندی سبک و رها کنی. می‌توانی بر ارواح مرده‌ی شهر بدمی و مردگان سال‌های فراموشی را زنده کنی. زنده‌تر از هر زنده‌ای. می‌توانی سمفونی حزین قلبم را بشنوی و نت‌های شوق‌انگیز وجودم را بنوازی. می‌توانی گرد سردی بر تنم بپاشی تا از خود برون شوم و به سمت گرمای محبت تو فرار کنم. می‌توانی برایم هرچیزی که بخواهی را مقدر کنی. می‌توانی برایم هرچیزی که آرزو کنم، برآورده کنی. تو قادری به هرچیز. با یک نظر. تو می‌توانی آه‌های عمیق و خسته و متحیر ما را با قیمت بسیار بخری و بر سرمان منت نداشته باشی. تو می‌توانی دردهایم را تسکین ببخشی و بر دلم مرهم بگذاری. تو می‌توانی ناسورهای نشسته بر شغاف‌ قلبم را تسلا باشی. می‌توانی شکستگی‌های کاسه‌ی صبرم را بهم بچسبانی. می‌توانی استخوان‌های ترک برداشته‌ی امیدم را گچ بگیری و ترمیم کنی. می‌توانی همه‌ی ابرهای سیاه را از پیش چشمانم کنار بزنی. می‌توانی غم‌ها را محو کنی. می‌توانی گناهان بندگانت را به هزار خوبی بدل کنی. تو می‌توانی عزیز دلم. با تمام ذرات متکثر وجودم یقین دارم که می‌توانی. می‌توانی... 

  • ۰ نظر
  • ۱۸ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۰۲
  • کادح

روحم به قدری خسته‌ست که کاش می‌تونستم هزار سال نوری به هیچ‌چیز فکر نکنم، برای هیچ‌چیز نگران نشم، نترسم، غصه نخورم، دلسوزی نکنم، برنامه نریزم و این آخرین امید باقی مونده توی رگ‌های سرخ و سرد تنم نگه‌دارم برای روز‌های مبادا. کاش می‌تونستم.

  • ۱ نظر
  • ۱۷ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۱۲
  • کادح

خدا من شبیه تو نیستم. من مثل تو صبور نیستم. من هیچ‌کدوم از صفات تو رو تمام و کمال ندارم. من تو نیستم. منو اینقدر سخت امتحان نکن. 

  • ۰ نظر
  • ۱۵ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۰۴
  • کادح

سلام کادح. تعطیلات تموم شد رفیق. خوش‌گذشت. آروم‌ گذشت. به‌خیر گذشت. قشنگ گذشت. عادی گذشت. بی‌خاطره گذشت. با امید گذشت. آسون گذشت. شیرین گذشت. خیال‌انگیز گذشت و البته گاهی سخت گذشت. از اینجا به بعد دیگه تعطیل نیست. سفره‌ی دنی دنیا هنوز هم بازه، بالاغیرتاً دستت رو سمت‌ش دراز نکن. هر موقع هرچی خواستی به آسمون بگو. اجابت تو از سمت راه‌های مخفی و ناشناخته‌ و شگفت‌انگیز آسمون سریع‌تره تا از راه‌های تاریک و بن‌بست زمین. همین دیگه. شب بخیر.

  • ۱ نظر
  • ۱۵ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۳۹
  • کادح

مثل موج‌های پریشان و رمیده از دریا، خودم را به ساحل‌ت میرسانم. امانم بده. 

  • ۰ نظر
  • ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۱۵:۴۲
  • کادح

حالا واقعا «سرمایه‌ی شکسته دلان چیست؟» 

  • ۱ نظر
  • ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۰۴
  • کادح
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.