آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

سرشار و تُهی.

جمعه, ۳۱ تیر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۷ ب.ظ

در پهنه‌ی آبیِ بالای سرم، احساساتم نفیر برآورده‌اند برای پرواز. غم؟ پَر. دل‌تنگی و انواع‌ش؟ پر. سوگواری و تحیّر؟ پر. ژکیدن‌ها؟ پر. سوداد؟ پر. آه و مشتقاتش؟ پر. اشک‌واره؟ پر. ترس؟ پر. اضطراب و دل‌نگرانی؟ پر. آزادی؟ پر. دل‌خوشی؟ پر. ذوق‌ها‌ی اکلیلی؟ پر.شادی و شوق؟ پر. انتظار؟ پر. حوصله؟ پر. همه‌چیز پَر. همه‌چیز. در من دیگر هیچ حسی غالب نیست. در حیآتم مقادیری امید باقی مانده و اندکی صبر برای رسیدن به آنکه ندارمش و آنچه می‌خواهم. همین.

* شاید من در خلسه‌ای مدام فرو رفتم و شاید هم خستگی امانم را بریده که چنین به بی‌حسی دچار شدم. اما به هرحال سرشار و تهی‌ام از هرآنچه در آسمانم پرواز کرده.  (سرشار و تهی؛ یعنی لب‌ریز / یعنی رها)

  • ۰۱/۰۴/۳۱
  • کادح

نظرات (۱)

سلام. سلام.سلام

خیلی...زیبا بود👌

پاسخ:
سلام:)
من معتقدم آندره‌ ژید راست میگفت. «حقیقتا زیبایی در نگاه شماست...»

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.