آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

عسل‌فروش.

پنجشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۱، ۰۴:۰۰ ب.ظ

امام پرسید: ببینم پسر؛ مرگ نزد تو چه گونه است؟
او میدانست مرگ چشیدنی‌ست. طعم دارد. میشود زیر لب مزه مزه‌اش کرد. میدانست مرگ «ذائقه» دارد. میتوانست بگوید: مرگ برایم «مثل» عسل است. اما نگفت. به‌جایش انگار که قرار باشد شعری را ورد لب‌هایم عالمی کند گفت: از عسل شیرین‌تر.

  • ۰۱/۰۵/۱۳
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.