آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

شنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۵۶ ق.ظ

نگرانم. نگران ِ خودم بعد از روضه‌ی این سه چهار شب و به خصوص امشب. نگران ِ خودم، که هر سال می‌شنوم و باز همونیم که بودم. نگران ِ خودم، که سال به سال بدتر از قبلم. نگران ِ خودم، روزگارم، زندگیم، جوونیم. نگران قول‌های فراموش شده. نگران غم‌هایی که دست انداختن توی گلوم و فقط قصدشون خفه کردن منه. نگرانم. 

  • ۰۱/۰۵/۱۵
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.