من خیلی به این فکر میکنم که «بهشتم کجاست؟» خیلی تصورش میکنم. خیلی سعی میکنم خودم رو توی اتمسفرش قرار بدم؛ ولی اول و آخر میرسم به تو! بهشت من سرزمین نیست. خاک نیست. خیال نیست. آرزو نیست. بهشت من در معنایی غایی «تو» نهفتهست. میدونی من آمال زمین خوردهی زیادی دارم، ولی تمناهای عجیب و آرزوهای غیر ممکن زیادی هم داشتم که با یه نگاه، یه اشاره، یه لبخند همهی محالاتم رو ممکن کردی. من به لحظهی آخر زندگیم خیلی فکر میکنمم، اون فیلمی رو که سکانسهای اصلی عمرم رو توش نشونم میدی، خیلی تصور تصور میکنم. جدای از همهی کارهای خوب و بد؛ فکر میکنم سکانسهای واقعی حیات من، اون موقعیه که در کنار توام. با توام، برای توام. من آدم خوبی نیستم و حتی خوب بودن رو هم بلد نیستم. اصلا نمیدونم چجوری خدمت کنم، بهتره. ولی تو بهشت منی... راهِ خودت رو نشونم بده.
- ۰۱/۰۷/۲۶