ماورای یک رؤیا.
سه شنبه, ۲۰ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۲۲ ب.ظ
در نهایت حیرت و اشتیاقم، آنگاه که در اوج آرزو و لبریز از رؤیاهای بی پایانم، در تمنای أنس و در جستجوی نوری که برای رسیدن به آن سر از پا نمیشناسم، در منتها الیه همهی آنچه که از خدا طلب میکنم، تو ایستادهای. مرا به تو سپردهاند. مرا تو به آغوش گرفتهای. مرا تو پنآه دادی... مرا؛ تو...
- ۰۱/۱۰/۲۰
احیانا دندون پزشک و اون چراغش که منظورتون نبود؟!
:))