آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

دویدن‌ها.

دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۱:۴۴ ب.ظ

و روزی لغزش واپسین گام اسیرت می‌کند؛ و آن پس تو می‌مانی دویدن به سمتِ غروب. تو میمانی و آرزوی رفتن از جایی که متعلق به تونیست. تو میمانی و سینه‌ای که محل نزول آسمان است. تو میمانی و فراموشی. تو میمانی و صدای بال برفی فرشتگان. تو میمانی و تو میمانی و ناگهان؛ تمام می‌شوی... گویی هرگز آغاز نشده‌بودی!

  • ۰۲/۰۲/۰۴
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.