آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

غایت امیدم.

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۱۹ ب.ظ

در آخرین دیدارم به او گفتم که: آرزوی من در تمام عمرمه. بهش گفتم همه‌ی اون چیزیه که از خدا می‌خوام، دارایی و ثروته، غایت امید و راحت جونمه. مایه‌ی دگرگونی حالم و انقلاب درونمه. بهش گفتم اینا رو. حالم رو دید. مأنوس شد با قلبم. خندید. خندیدم. اشک ریختم.  بهش گفتم. شنید. مطمئنم که شنید. اون همیشه منو می‌شنوه. دلم براش تنگ شده. همین.

  • ۰۲/۰۳/۱۲
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.