آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

لقد خلقنا.

يكشنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ۰۳:۵۴ ق.ظ

قلبم بی‌رغبت‌ترین ورژن خودش رو از ابتدای خلقتش تا کنون داره تجربه میکنه. مدام پلک برهم می‌زنم تا چشم‌هام به تاریکی عادت نکنن، دو دستم با غم‌ها و اضطراب‌م بیش از خودم آشنا شدن و هربار که به شکل انگشت‌هام نگاه می‌کنم، رد سلاسل رو میتونم روشون ببینم. تا حالا از شدت گرفتن و کشیدن یک چیز، سرانگشت دست‌هاتون درد گرفته؟ دستم چنین درد محزون و غم‌ناکی داره. و خب زندگی؟ فکر کنم هنوز قشنگی‌هاشو داشته باشه. آره داره. دنیا ولی نه. هیچ‌وقت نتونسته نظرم رو به خودش جلب کنه. هیچ‌وقت. هیچ‌وقت...

  • ۰۲/۰۹/۱۹
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.