آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

همین لحظه.

شنبه, ۲ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۴۸ ب.ظ
ساعت یازده و چهل ‌و پنج دقیقه امشب، کاش کنارم بودی و من درحالی‌که عینک مطالعه به چشم‌هات بود، صفحات کتاب رو ورق می‌زدی و چای می‌نوشیدی، تماشات می‌کردم.
  • ۰۲/۱۰/۰۲
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.