فاصله بین خواب و بیداری.
سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۱:۳۸ ق.ظ
نمیدانم چهشد که خواب رفتم. ساعت ۵ عصر بود. حالا بعد از هفت ساعت دوباره زنده شدم. بیآنکه بدانم خواب رفتم. شاید مرگ هم همینطور به سراغ آدمی میآید. بی آنکه بداند مرده، بیآنکه زندگی کرده باشد. حالا که از خواب، گذر کردم احساس میکنم در تمام ساعاتی که من حضور نداشتم کلی اتفاقات عجیب در عالم افتاده و من از همهشان بیخبرم. وقتی گوشی را برداشتم انتظار داشتم دهها تماس بیپاسخ، چند پیام و حداقل دو خبر تازه ببینم اما نه کسی با من تماسی گرفته و نه اتفاق جدیدی پیش آمده بود. از حق نگذرم چند پیام داشتم اما خب، مهم نیست چون حالا که بیدار شدهام، جواب هیچکدام را ندادم. باید دوباره بخوابم اما از زیبایی شب و صدای جالب سگهای ولگرد و سکوت پخش شده در شب نمیتوانم بگذرم. پس سلام بر بیداری. سلام بر خدایی که خواب بر چشمهایش نمیآید.
- ۰۲/۱۲/۲۹