آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

به سوی تو.

سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۲۷ ب.ظ

دلم می‌خواست الان توی جاده‌ی کرمان مشهد باشم. در حال رانندگی، صوت‌های عربی دل‌خواهم رو میشنیدم و بعد آهنگ اینسترومنتال انتظار رو پخش میکردم و از شوق رسیدن به ماه در انتهای جاده، پیش میراندم تا شب میشد. سپس در سکوت ادامه میدادم. بنزین تمام نمیشد و من طلوع می‌کردم و زمین جاذبه‌ای نداشت و تو تنها مغناطیس من در همه‌ی عوالم بودی.

  • ۰۲/۱۲/۲۹
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.