« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

همین‌.

شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۱:۳۶ ق.ظ

امروز به فکر کردن، فکر کردم. به غم، به شادی، به خواب و به هر احساسی که داشتم فکر کردم. تلاش کردم ذهن‌آگاه‌تر بشم و چقدر حال داد پسر. مغزم هنوز چراغ‌هاش روشنه. فردا امتحان دارم و الان میخوام شروع‌ش کنم. خداروشکر که حجم‌ش زیاد نیست و روی اطلاعات الهی خیلی حساب باز کردم. اگه از من بپرسی بهترین نقطه خوابگاه کجاست، بی‌تردید میگم اتاق مطالعه. اینجا تبدیل شده به فضای اختصاصی من و واقعا حال میده. امشب فهمیدم که ما چرا عذاب میکشیم. چون نمی‌خواییم عذاب بکشیم. ناراحتیم چون خوشحال نیستیم. فکر میکنیم روز بهتره و شب لذت نمیبریم. این یعنی دائما در حال ترجیح دادنیم. عدم خوشحالی هم یه حسه و باید به رسمیت بشناسیمش. همه چیز برای تجربه کردن ماست. اینجا، توی این دنیا قراره رشد کنیم. این دنیا واقعا ساز و کار پیچیده‌ای نداره و این ماییم که سخت و پیچیده میبینیمش. امروز به این فکر کردم که: چقدر از بودن توی این موقعیت فعلیم راضی‌ام. چقدر همه‌چیز حال میده. چقدر همه‌چیز دقیقا منطبق شخصیت منه و برای باز هزار و پنجاه و هفتم به این نتیجه رسیدم که این زندگی اختصاصی منه و هیچ‌وقت بودن در جایگاه دیگران حالم رو خوب نمیکنه. چه بسا من تحمل رنج‌های دیگران رو نداشته باشم و هیچ‌وقت نتونم اون رنج‌ها رو به رسمیت بشناسم ولی الان، خودم رو، زندگیم رو، سختی‌هام رو، دردها و رنج‌های عظیم‌ام رو دوست دارم. بالاخره مال من‌ان. تصمیم گرفتم یه روزی درباره همه رنج‌هام با دیگران حرف بزنم و بگم، هیچ‌وقت رنج‌های عجیب‌تون رو پنهان یا کتمان نکنید. اونها در برابر عظمت خدا و قدرت وجود شما واقعا هیچ‌ان. همین.

  • ۰۳/۰۲/۰۱
  • کادح

نظرات (۱)

کتمان که نکنیم

اما برای غیر خدا و حجت خدا هم بازگو نکنیم...

پاسخ:
همینطوره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزه‌اش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کرده‌ام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات