آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

در انتظار دو لیوان چای.

جمعه, ۷ دی ۱۴۰۳، ۱۰:۴۵ ق.ظ
پر از کلمه‌ام. درباره‌ی تمام احوالاتی که تجربه می‌کنم. درباره‌ی غم، شادی، استیصال، نگرانی، آشفتگی، سرگردانی، محبت... ساعت‌ها حرف زدن دلم می‌خواهد. درباره‌ی خودم، درباره‌ی آدم‌هایی که دوست‌شان دارم، درباره‌ی دنیا، درباره‌ی بودن، درباره‌ی راه، رفیق، زندگی. پر از کلمه‌ام اما یارای گفتنم نیست. پس ای خدای عزیز... لطفا فردا که به ملاقاتت آمدم، از پس خستگی‌های طولانی برایم چای بریز و بنشین تا باهم گفتگو کنیم. به ضیافتی دونفره مهمانم کن و لطفا امروز، در آغوشم بگیر تا بسیار اشک بریزم که اشک سریع‌ترین و اصیل‌ترین و حقیقی‌ترین واکنش انسان در شادی، در شوق و در غم است.
  • ۰۳/۱۰/۰۷
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.