صدا، دوربین، صبر.
دوشنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۳، ۰۱:۳۴ ق.ظ
گاهی که درد در وجودم میتراود، به خودم میآیم و میبینم که چقدر زندهام و چقدر جسم نحیفم ناتوانتر از آنچیزی است که فکرش را میکردم. درد ادراک زندگی است و من هرچه میکنم؛ نمیتوانم دوستش نداشته باشم. درد داشتن نمایش ناتوانی انسان بر تن خویش است. یعنی صحنهی نمایش ناتوانی بر وجود عریان خود ماست. بازیگر ماییم، ابراز کننده ماییم. همهچیز از ما و برای ماست. دیروز وقتی که داشتم ادراک زندگی را بار دیگر تمرین میکردم و در محاصرهی درد بودم؛ به این فکر میکردم که خدا کارگردان این صحنه است. صحنهای که منم، دردی که ادراک من است، بازیگری که منم. نمایشنامهای که منم و مونولوگها با من است. دیروز در چشم خدا بودم؛ مثل نقش ابر نازکی بر آب. خدا داشت مرا میدید. همه بودم و هیچ نبودم و خدا داشت میخندید. نای اشک ریختن نداشتم اما میخواستم که میتوانستم گریه کنم به حال همهی تنها ناتوان جهان و خدا داشت با نگرانی تماشایم میکرد. خدا تماشاگر خوبی است. صبور است. بیهوده کات نمیدهد. کنجکاو است. عجله ندارد. با صحنه آشناست و به نجوای آهسته انسان گوش میدهد، آنچنان که گویی نمیدانسته چه میخواهیم بگوییم. آه کشیدهی انسان را تا آسمان دنبال میکند، بیآنکه قضاوت کند رسیدن و نرسیدنش به طاق عرش را. خدا تماشاگر خوبی است. همگام با صحنه پیش میآید. تیتراژ را رد نمیکند. فیلم را جلو و عقب نمیزند. و وقتی که نمایش تمام شود؛ تمام قامت میایستد و دست میزند. نه چون خوب بازی کردیم و نمایشنامهی جالبی داشتیم؛ که فقط چون تاب آوردیم و تحمل کردیم و دم بر نیاوردیم و بار هستی را به دوش کشیدیم. خدا قدردان بیدریغی است. به گمانم خدا هم میداند چقدر کم و ناچیز و کوچکیم ولی به رویمان نمیآورد. دوست دارد احساس کنیم کافی هستیم. دوست دارد احساس کنیم فاتح رنجهای گذشته و آیندهایم. دوست دارد باورمان را بسنجد. میخواهد بداند چقدر برای او هستیم؛ در درد کشیدن، تحمل کردن، رنج کشیدن، صبور بودن، آه کشیدن، دلسپردن، بار زندگی را بر دوش کشیدن و عاشق بودن. خدا کارگردان مجرب و کاربلدی ست. چه خوب که ما را میشنود، میبیند، در خیال خود ضبط میکند و در آخر به آغوش میکشد. لهم دار السلام عند ربهم شاید پایان همین نمایشی باشد که داریم زندگیاش میکنیم. دارالسلام یعنی خدا میداند که درد در وجودمان پیچکوار میروید و جانمان را به لبمان میرساند. دارالسلام، یعنی بهای درد کشیدنمان را پرداخت میکند. بهایی که در عند ربهم معنا میشود. بهای خدا در آغوش کشیدن انسان است. در پیشگاه خدا رُستن و در میان دستان گشوده به رحمت او بودن و چشمان او نمایان شدن. حالا میتوانید در معنای لذتآفرین و شکوهمند عند ربهم غرق شوید. چه خوب که تن صحنهی درد است و روح حامل رنجها عظیم تا لحظهی ملاقات با خدا...
- ۰۳/۱۱/۰۱
انگار این متن شکوهمند و راستین را غزه نوشته بود و سطر به سطرش بمبی گداختی تنگنایی حادثه ای مصیبتی معنا می شد.
خدا کارگردان خوبیست.
بانو چه ته لهجه غلیظ فلسفی داشت " "ادراک " وقتی تو تلفظش کردی در این متن. این سندی است بر شایستگی فرزند انسان
این متن ....