آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

آناء

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

نامم تحیّر بود.

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۲۵ ب.ظ

چه دنیای عجیبی. یک جوری شگفت‌زده‌ت میکنه که پاییز اون کار رو با درخت‌ها نمی‌کنه و برف اونطوری بچه‌ها رو به وجد نمیاره و رعد و برق به هراس نمی‌ندازه. من واقعا گاهی چنان حیرت می‌کنم که فراموش می‌کنم هستم. رضوانه یه بار بهم میگفت وجه تمایز من از بقیه تحیرمه یعنی حیثیت‌ام تحیّره. راست می‌گفت. من واقعا آدم تحیر‌م؛ در غم، شادی، استیصال، خبر خوب، خبر بد. استادم یه بار می‌گفت حیرت خوبه، اقتضاء آشنا شدن با دنیاست و استاد دیگرم می‌گفت من خیلی جالب ذوق می‌کنم. نمیدونم الان ذوق کردم یا ناراحت شدم. اصلا ذوق مگه فقط برای خوش‌حالیه؟ من متحیّرم. فقط همین.

  • ۰۳/۱۱/۰۱
  • کادح

نظرات (۲)

مولای یا مولای انت الدلیل و انا المتحیر 

فهل یرحم الدلیل الا المتحیر

 

و شاگردم روزی به نقل از عیسی مسیح می گفت 

کودکان به ملکوت آسمانها نزدیکترند 

چون شگفت زدگی را بلدند.

پاسخ:
دقیقا همین فراز رو باید زمزمه کنم...

چه شاگرد خوبی داشتید. چقدر جالب بود:)

دلم خواست ذره ای تحیر حس کنم..

پاسخ:
تحیر همین نزدیکی‌هاست. دنبالش بگردید، راحت پیدا میشه. 
شک نیست، یقین نیست، ایمان نیست. سکوت محضه. بی‌کلمه شدنه. هر موقع بی‌کلمه شدید یعنی دارید میزانی از تحیر رو حس میکنید...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آناء

آناء، لحظه‌ی متولد شدن من است. کرانه‌‌ای‌ست که جستجو می‌کنم، راهی‌ست که قدم زدن در آن را دوست دارم، هنگامه‌‌ای‌ست که آن را نفس می‌کشم و شاید دمی‌ باشد که روح از تنم خارج می‌شود.