باران باش.
چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ۰۹:۳۳ ب.ظ
گاهی آسمان هم با همهی وسعتش تنگ است و میگرید. از قلب کوچکت چه انتظاری داری؟ ببار و بهاران شو و بگذار رانندهای که فقط بهخاطر تو دل به خیابانها زده، از پشت شیشه تماشایت کند. تو زیبایی...
*غروب بود و هوا تاریک، تنها و به خیال تماشای باران به خیابانها زدم. پشت چراغ قرمز که ایستادم، قطرات باران را میدیدم در انبوهی از رنگهای قرمز و چراغهای نارنجی. به شیشه میخورند و همهچیز در حبابی از رنگ ناپدید میشد. آن لحظه را زندگی کردم هرچند اندوهی طویل بودم.
- ۰۳/۱۱/۲۴
یکی از لحظات ابدی
مثل دوربین ثبتش کردی
چه میییی کنی با کلمه