بساط عیش درهم است.
دوشنبه, ۲۹ بهمن ۱۴۰۳، ۰۸:۱۹ ب.ظ
امسال نشد. قرآن باز کنم، یه کم خدا حرف بزنه. فلا تکن من القانطین. من ایوب هستم. آدم بیدغدغه. زنبور بیعسل. من هنوز اول راهم و او از خط آخر عبور کرده. چه بیتفاهم. جارو بزن. وقت ندارم. برای بار هزارم در یخچال رو باز میکنم. سیب بخورم و سیر شم. فکر میکنم. گاهی هم تاچپد لپتاپ کند میشود. از قیطریه تا اورنج کانتی؛ جهان خالی از سکنه است. کویر پر از ستاره. آمار و ۳۶ بخش هنوز ورق نزده. تلاش مذبوحانه. آدمهای بیحوصله دور هم کشور ساختهاند. «کاش دنیا را میتوانستم به بهای اندک بفروشم به کسی و خودم بروم جای دیگری بساط عیشم را پهن کنم.» این تنها جمله معناداری بود که نوشتم.
- ۰۳/۱۱/۲۹