میم مثل مراقبت.
شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۴، ۰۸:۴۵ ب.ظ
به رسم کودکیهایم محکم دستت را گرفتم؛ گفتم تنهایت نمیگذارم و مراقبت هستم. غافل از آنکه تا همیشه تو مراقبتم میکنی. اولینبار تو به من اخلاق مراقبت را آموختی. این شبها اگر پلک بر هم نمیگذارم و چشم میدوزم به کیفیت نفسهایت، اولبار وقتی که هیچ نداشتم و کسی نبودم و در ناتوانی محض اشک میریختم؛ تو بیآنکه تکلم کنم و تمنایی داشته باشم رازقم شدی، پناهم دادی، نیازهایم را برطرف کردی و اجازه دادی با تو اولین ادراکم از محبت بیدریغ شکل بگیرد. من این روزها، به هرکاری که مشغول میشوم؛ میفهمم که تو پیش از این، به بهترین شکل ممکن آن را برایم انجام دادهای و من هیچچیز از خودم ندارم. اینبار هم من مراقبت نیستم. این تویی که مراقب منی... مامان!
- ۰۴/۰۱/۲۴