دمای پلک چشمام بالغ بر 52 درجه سانتی گراده و دمای قلبم منفی 18 درجه. سردمه. سرگردونم. یه حفره تو قلبمه که انگار به این زودیا پر نمیشه. برای راحتی زندگی مدتی قلبم رو از سمت چپ قفسهی سینهم در آوردم که نزنه. برای هیچکس، هیچجا، هیچچیز. اما زندگیکردن بدون قلب خیلی سختتر از چیزیه که فکرشو میکردم. کاش دست روشن نور، قلبم رو لمس میکرد و توی گوشم اذان میگفت و دوباره بهم یه قلب هدیه میداد. دلم برای برف و بارون و قدم زدن توی پیاده روهای شهر تنگ شده. تا چشم کار میکنه آسمون شبم بیستارهست. منتظر صبحم و خدا خیلی زیباست. زیباتر از ماهی که روشناییش از تاریکی پنجره، دلم رو گرم میکنه. زیباتر از امیدی که دارم.
- ۰ نظر
- ۰۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۲:۰۷