همیشه موقع حزن،بار امانت آسمان بیشتر بر قلبمان سنگینی میکند. دنیایمان در ظلام عمیقتری فرو میرود و نفسهامان مثل ماهیِ برخاک افتاده در تقلای جدیتری برای حیات از سینه خارج شده و دوباره مثل یویو باز میگردند. ما انسانها را از حزن گریزی نیست همانطور که از زندگی و مرگ گریزی نیست. چرا که دنیا زانوی آمدن و رفتن ماست و باید پذیرفت که «تلکالایام»، «نداولها» به هرحال....
این حرفهارا نمیگویم که مجابتان کنم حزین نباشید...
عرضم این است که هرگاه حُزن پا روی گلویتان فشرد و نفستان را حبس کرد، هرگاه کوهها بر روی قفسهی سینهتان سنگینی کردند؛ هرگاه چارهایی نیافتید... آه بکشید و به «آه» پناه ببرید چون نامِ اعظم خداست و نفسِ پناه بردن به او، آرامشبخش است.
- ۱ نظر
- ۱۶ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۵۲