« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

معجزه کن.

سه شنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۱، ۰۳:۳۴ ب.ظ

در پهنه‌ی آبیِ بالای سرم، پرندگان نفیر برآورده‌اند برای پرواز. برطبق آخرین سرشماری که به همت سیستم محترم مغز و اعصابم انجتم شده‌است؛ غم و حزنش؟ پَر. دل‌تنگی و انواع‌ش؟ پر. سوگواری و تحیّرش؟ پر. ژکیدن‌ها؟ پر. سوداد؟ پر. شادی و دوستانش؟ پر. اشک‌واره؟ پر. ترس؟ پر. اضطراب و دل‌نگرانی؟ پر. هیجان؟ پر. ماجراجویی؟ پر. آزادی؟ پر. دل‌خوشی؟ پر. ذوق‌های اکلیلی؟ پر.شادی؟ پر. حوصله؟ پر. همه‌چیز پَر. همه‌چیز. در حیآت من مقادیری امیدِ آغشته به شوق باقی مانده و اندکی صبر و انتظار برای آمدن تو. خسته‌ام. بیا... برگرد. معجزه کن صبر مرا!

  • ۰۱/۰۴/۲۸
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزه‌اش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کرده‌ام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات