« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

۶ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۹ فروردين ۰۳ ، ۰۷:۱۴
  • کادح

درحالیکه چهارماه از تولد ۲۲ سالگیم میگذره، چند روز پیش تولد قمری‌م هم گذشت. اسم ۲۲ سالگی‌م رو می‌ذارم «نگاه» با کلی ایهام و مجاز و استعاره توی ذهن‌ خودم.

  • ۱ نظر
  • ۲۸ فروردين ۰۳ ، ۰۰:۲۵
  • کادح

توی اتاق مطالعه نشستم و دارم استعاره‌های سازمان رو می‌خونم. زمان خیلی سریع میگذره، نبض کنار چشمم رو برای اولین بار دارم حس میکنم. انگار قلبم داره توی چشم‌هام می‌تپه. چند روزه که چشم‌هام خیلی خسته‌ان. سنگینی پشت پلک‌هام اونقدر زیاده که حتی خواب هم نمیتونه این بار سنگین رو از روی پلک‌هام برداره. باورم نمیشه که تا کمتر از ۷۰ روز دیگه فارغ التحصیل میشم و برای همیشه از یکی از رؤیاهای زیسته‌‌م به دست خاطره‌‌های قاب شده می‌سپرم. من دانشگاه رو با همه تراژدی‌هاش دوست دارم، و رئیس و صاحب اصلی دانشگاهم رو خیلی بیشتر. شاید اگه غول چراغ جادو داشتم، ازش می‌خواستم کاری کنه که زمان در برهه‌های مختلف با اختیار انسان بگذره. اون وقت قطعا اراده می‌کردم، آهسته‌تر بشه و من بتونم این لحظات رو زندگی کنم. آروم، خوشحال و دل‌آسوده و امیدوار به زیستن در رؤیاهای تازه. شما غول چراغ جادو ندارید توی جیب‌تون؟ 

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۰۳ ، ۰۰:۰۹
  • کادح

یه جوری تعطیلات رو به فنا دادم که شب قدر به خودم اومدم و دارم کارهای جدی علمی انجام میدم و جزوه‌های ناقص‌م رو تکمیل میکنم. همه‌ش هم به خودم میگم: افضل اعمال شب قدر کسب معرفت و علم آموزیه. آخه آدمی‌زاد چرا تو اینقدر وقت نشناسی عزیزم؟ 

  • ۱ نظر
  • ۱۰ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۵۳
  • کادح

داشتم صوت کلاس ناتوانی‌‌های یادگیری رو میشنیدم. جلسه‌ای که درباره اختلالات نوشتن بود رو نیاز داشتم مجدد بشنوم. زمان کلاس تموم شده بود اما استاد هنوز میخواست ادامه بده. بچه‌ها گفتن استاد تایم ایز اور. استاد گفت خسته شدین؟ من گفتم آره استاد عضلات ماهیچه دستمون دیگه همراهی نمیکنن. بامزه بود حرفم. استاد هم خندید.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۴۹
  • کادح
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۷ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۱۷
  • کادح

در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزه‌اش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کرده‌ام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات