درخت سدر.
خدایا:)
میشه یه حمد فووت کنی سمت بنیآدمت؟ واسه اون پدر و مادری که چشمهاشون نمیدید و پسرِ ده یازده سالهشون دستشون رو گرفته بود. واسه اون مامان بزرگی که پاش درد میکرد و نمیتونست ایستاده نماز بخونه. واسه اون پسربچه که توی صحن رضوی نشسته بود روی صندلی و نمیدونم چطور بود حالش. واسه اون خانومِ مسنی که عینک ته استکانی داشت و عصا زنون و تنها داشت میرفت سمت اقیانوس آرام. واسه اون پیرمردی که نمیدونم برا کدوم غصه بغض کرده بود. واسه خانومی که بهم دوتا شکلات کاکائویی داد که یکیشو بدم به کسی که نیست. واسه اونی که دنبال نمکِ تبرکی میگشت و نمک آخرین نسخهی درمانیش بود. واسه اون کوچولوی جوراب خرسی که داشت گریه میکرد. واسه اون نوزادی که دمِ صبح بیخوابی شده بود و به پهنای صورتش اشک میریخت و خانوم عرب اومد واسهش چهارقل خوند که آروم بشه. واسه اونی که روحش آروم نبود یا اونی که به لحاظ ذهنی دیلی داشت. واسه اون خانومه که همسرش توی دار الشفاء دنبال داروخونه میگشت. واسه اون خانوم عربی که روی یه دستش نقش و نگار بود و به یه دستش سرُم رینگر لاکتات. واسه اون آقاهه که دشداشه پوشیده بود و من فکر میکردم عربه ولی باهام فارسی حرف زد. حالا جدی اهوازی بود؛ نه؟ خدایا لطفا حمد فوووت کن خلاصه. واسه هرکس نیاز داره یا بعدا نیازش میشه. واسه همه. واسه دردهای جسمیمون. واسه روح و روانمون. واسه نورونهای مغز و اعصابمون. واسه سردردهای بیموقعِ یا دردسرهای الکی. مشتی تو که تسکین قلبهایی و ژلوفنِ دردها. پس بیا و قرار بده. تو که عیسی ابن مریم شاگردیتو کرده. تو که امام رضای ما با اسم اعظمت و با دمِ محمدیش روحِ تازه میدمه به جسمِ خستهمون. تو که توی جیبت پر از معجزهست، مارو با دردهامون امتحان نکن. واسه لوحِ محفوظ ما رشدِ بیانتها بنویس. رخصت بده درختِ سدر و صنوبر سبز شه روی کلهمون. با تشکر و حُبِ وافر، خیلی مخلصیم.
- ۰۱/۰۵/۲۵
چقدر دلم دیدن جزئیات آدمها زائر خواست...
شاعر میفرماید این دفعه که بیام حرم برنمیگردم