«صیادان ماهی را یکباره نمیکُشند. چنگال در حلقوم چون رفته باشد، پارهای میکِشند تا خونش میرود و سست و ضعیف میگردد، بازش رها میکنند و همچنین باز میکِشند تا به کلی ضعیف شود. چنگالِ عشق نیز چون در کام آدمی میافتد، حق تعالا او را به تدریج میکشد که آن قوتها و خونهای باطل که در اوست، پاره پاره از او برود.»
مقالات مولوی
پاسخ:
؛
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزهاش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کردهام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...
«صیادان ماهی را یکباره نمیکُشند. چنگال در حلقوم چون رفته باشد، پارهای میکِشند تا خونش میرود و سست و ضعیف میگردد، بازش رها میکنند و همچنین باز میکِشند تا به کلی ضعیف شود. چنگالِ عشق نیز چون در کام آدمی میافتد، حق تعالا او را به تدریج میکشد که آن قوتها و خونهای باطل که در اوست، پاره پاره از او برود.»
مقالات مولوی