لا تزغ قلوبنا.
مردم دوست دارن مهر عشق به پیشونیشون بخوره اما حاضر نیستن مؤمن، امنیتبخش و عاشق باشن، همیشه دوست دارن بقیه براشون أمن باشن و معشوق واقع بشن؛ درحالی که عاشق و معشوق فقط یه لفظان. محبت یه جنس نیست که قابل معامله باشه. یه نهال درخت طوباست که آدمها باید برای ریشهدار بودنش توی سرزمین صدق، سعی کنن و برای رشدش تا منتها الیه، تجلی «قاب قوسین او أدنی» مُسلِم باشن. مردم دوست دارن از بقیه به عنوان پلهبرقی استفاده کنن و در مسیر ترقی، قدمهای روشنی بردارن اما هیچوقت حاضر نیستن بهرهوری و برآوردهای خوب رو با دیگران که نه، با کسانی که حقی بهگردنشون دارن سهیم بشن. مردم تفریح میکنن، شادن، مهمونیمیرن، مهمونی میگیرن، آخر هفتهها میرن شمال، زندگیشون بر مدار دنیا میچرخه، چرخهاشون رو میزنن و به محض اینکه تایر ماشینشون پنچر شد، اندکی سمت جاده خاکی غم منحرف شدن، پاشون زخمی شد، دم غروب جمعه دلشون گرفت؛ ناسپاس میشن و با صدای بلند بدبختیشون رو به همه اعلام میکنن که یهوقت چشم نخورن، یا به همه ثابت کنن که خدا بدبختتر از ما خلق نکرده، یا دوست دارن توجه عالم و آدم رو بهخودشون جلب کنن، غافل از اینکه زندگی یه پیوستاره که ما توش مدام در تقلب احوالیم. مردم نامردی میکنن در حق هم، قضاوتهای شاخدار از همدیگه دارن و اگه دستشون برسه، حاضرن در حق عمر و وقت و مال و فرزند بقیه ظلم کنن؛ و همزمان مدعی حقوق بشر باشن، همزمان شعار آزادی داشته باشن و همزمان در انظار عمومی اعلام کنن که قضاوت خیلی بده. مردم با توسل به پول و احترامهای توخالی و شعار آزادی بیان و دو رویی، از هر طریق که بتونن برای خودشون آبرو جمع میکنن و همزمان به ظرف بلورین آبروی دیگران لگد میزنن و میخندن و شعورشون رو به نمایش میذارن، غافل از اینکه عزت و آبرو دست کس دیگهایه و هیچ دخل و تصرفی نمیتونن توی تنظیمات عزت داشته باشن. مردم حرف زدن و بازی با کلمات رو خیلی بهتر از سدههای هزارم میلادی یاد گرفتن، راحت دروغ میگن، راحت خلاف میکنن و راحت به رخ میکشن. درد این دنیا کم نیست. درد آدمها هم کم نیست اما هستند کسانی که عزتمند و شریفاند. هستند کسانی که روی خون دیگران اسکی نمیرن، باندبازی نمیکنن، بندی به نام بند پ نداشتن و تنها تکیهگاهشون خدا بوده و هست. هستند کسانی که پشتوانهی پدر و مهر مادر رو توی این دنیا نداشتن اما دعای خیر پدر و مادر عالم پشت و پناهشون بوده. هستند آدمهایی که زندگی کردن و زندگی بخشیدن رو بلدن و وامدار صفت «حیی» خدا روی زمینان. هستند آدمهایی که الفبای شکستن قلب رو بلد نیستن و مشق ادب میکنن. هستند کسانی که خدمت میکنن و جزء مطففین محسوب نمیشن. هستند کسانی که روح ایمان در وجودشونه و أمینان برای ارواح انسانهای روی این سیاره. هستند کسانی که دلیل لبخندهای شکریناند و نه دلیل اشکهای خونین حلقه زده در چشمها. هستند کسانی که شأنیت بلند و شخصیت باشکوهشون آدم رو به وجد میاره و همنشینی باهاشون قد مارو بلند میکنه. هستند امام حسینیهای که امام حسینشون احساسی نیست و ظلمستیز و قائم به عدله. هستند محبین عاشقپیشهای که گمنامی و اطاعت از محبوب راه و رسم زندگیشونه. هستند کسانی که دنبال مال حلال، نگاههای حلال، محبتهای حلال و لقمههای حلال میدوان و حاضر نیستن، ذرهای حرام سهم چشم و قلب و وجودشون بشه. دنیا تقابل خیر و شرّه. محل زخم خوردن از اشرار و سر سپردگی به حقه. دنیا جای سختی برای زندگی کردن بود اما حکم اینه که آزموده بشیم به صبر و حقیقت؛ و تا لحظهای که شهادت بدیم تمام هستی وسیلهای برای رشد و امتحان ما بود این داستان ادامهداره...
- ۰۲/۰۵/۱۸