« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

انسان بودن.

دوشنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۲، ۰۹:۱۱ ب.ظ

هم‌زیستی با انسان‌ها، دوستی و رفاقت، می‌تواند در بلند مدت، انسان را به دیگری ناشناخته‌ی شبیه به دیگری شناخته شده بدل کند. آدم‌های کمی هستند که در طول حیاتمان می‌توانند پشت دیوارهای قلبمان نفوذ کنند و آرام آرام شغاف را کنار بزنند و وارد اصلی‌ترین عضو حیاتی‌مان شوند. وقتی کسی مدام از احوالش به شما می‌گوید، ناخودآگاهتان حس و حالش را در خود ثبت می‌کند، تا در بهترین زمان ممکن، آن را به رخ‌تان بکشد. این‌بار نه در وجود دیگری، که در وجود خودتان. اگر کسی جهان بینی متفاوتی به دنیا دارد و جهانش را مدام به شما نشان میدهد، یقین داشته باشید؛ در ناخودآگاه‌تان بارها ساکن آن جهان خواهید شد. اگر کسی از رؤیاهایش می‌گوید، مطمئن باشید با او پرواز خواهید کرد و رویاهای متعددی خواهید ساخت. اگر کسی دردهایش را به شما گفت، شک نکنید، روح‌تان آن درد را احساس خواهد کرد. نه خیلی زود. تدریجاً. اگر کسی أمین بود، قطعا یک روز همانطور که در جغرافیای أمنیتش قرار گرفتید، و شیرینی‌اش را چشیدید،  مومن شدن را تمرین می‌کنید. بیش از آنچه فکر می‌کنید، اطرافیان‌تان، دوستانتان و از همه مهم‌تر آنکه دوستش دارید در شما اثرگذارند. حتی اگر متوجه نشوید و مثل من انکارش کرده باشید. ما نفوذ‌ناپذیر و عزیز نیستیم. عزیز به معنای مطلق و محض کلمه، خداست. در ما انسان‌هایی زیست میکنند که شاید هرگز نتوانیم جای آنها باشیم. در ما ابدانی نفس می‌کشند، که شاید هیچ‌گاه سرگذشتشان را ندانیم و از آینده‌ی آنها با خبر نشویم، اما آنِ آنها و نفس‌هایشان به ما می‌خورد و ما را شبیه به هم می‌کند. در ما تاریخی ورق می‌خورد که ما هیچ‌سهمی در آن نداشتیم اما خطوط نوشته‌ شده‌ی آن، تحولات و تغلبش بر ما حکرانی میکند. ما مجموعه‌ای از آدم‌هایی هستیم که میشناسیم و دوستشان داریم، می‌شناختیم و دوستشان داشتیم و نمیشناسیم و هرگز هم نمی‌خواهیم بشناسیم. آنان که در دسته‌ی اول‌اند، نور چشمی می‌شوند. آنان که در دسته‌ی دوم‌اند و روزی دوستشان داشتیم و دیگر نداریم، ناسورهایی هستند که تا ابد با ما خواهند ماند، فراموششان نمی‌کنیم و در جهت مخالف آنان در بستر سیال دهر، شنا می‌کنیم و ناخودآگاهمان آنان را پس می‌زند. دسته‌ی سوم هم کسانی هستند که از دور یا نزدیک با آنها مواجه شده‌ایم، تعجب کردیم، مطابق چهارچوب عقلی و قلبی ما نبودند و نشناختیم‌شان. آن‌چنانکه رهایشان کردیم و هرگز میلی به شناختشان نخواهیم داشت. در این میان، ضمیر ما مدام درگیر تحولات است. قلب ما هرلحظه منقلب می‌شود. ناسورها نیامی میشوند و مجبور خواهیم شد، هر از گاهی نیام را از قلب‌مان بیرون بکشیم و بر روی قلب‌مان مرهم بگذاریم تا زخم‌ش عمیق‌تر نشود. نهاد ما در پیشگاه عطر مطبوع نفحات الهی‌ست و همزمان در معرض سمومی‌ست که از جانب طاغوت می‌وزد. در این نقطه‌ست که گفته‌اند «انسان بودن دشواری وظیفه‌ست و در کبد خلق شده» چرا که این ماییم که تصمیم میگیریم وجه‌مان را به کدام سو، بچرخانیم و تسلیم شویم. این ماییم که انتخاب می‌کنیم، نفحه‌ی دیگران باشیم یا مصداق آن عذاب سموم. این ماییم که در کشاکش دهر می‌توانیم بخواهیم در پی انسان‌های أمن باشیم یا انسان‌هایی که از أمنیت فقط شعارش را بلدند. و بله، هم‌زیستی با انسان‌ها سخت است. در دنیای ما، آدم‌ها دوست دارند برای آلام‌شان مرهم بیابند و در میان انسان‌ها مرهم را جستجو می‌کنند. آدم‌ها دوست دارند، گوش شنوا داشته باشند و کسی آگاهانه آنها را بشنود، صمیمانه به آنها حق بدهد و با آنها همدردی کند. آدم‌ها دوست دارند، خوشی‌هایشان را به دیگران نشان بدهند و کمبودهایشان را از منظر چشم همگان دور نگه دارند. آدم‌ها دوست دارند، دیده شود، تحسین شوند. آدم‌ها به دنبال بیزینس یکدیگراند. روح‌شان را می‌فروشند و توسط دیگری خریده می‌شوند. کم‌اند و شریف، آن‌هایی که برای خدا، نفس میکشند، رفاقت میکنند، می‌شنوند، مرهم میشوند، دل بدست می‌آورند، با دشمنان دشمنی می‌کنند. کم‌اند آنهایی که در محوریت توحید می‌چرخند و معامله‌گر نیستند. هم‌زیستی با تمام انسان‌ها اگرچه سخت ولی اثرگذار و رشد دهنده‌ست. به شرطی که در طواف «لا اله الا الله» باشیم و از هیچ‌کس بت نسازیم، وگرنه یک روز مجبور می‌شویم تبر بدست تمام بت‌ها را بشکنیم و تبر را بر دوش خودمان بگذاریم. همین.

  • ۰۲/۰۶/۱۳
  • کادح

نظرات (۱)

طبق تجربه برای رسیدن به نقطه مرکزی و حساس قلب مان باید لایه به لایه چندین گیت ایست و بازرسی بگذاریم تا در نهایت آدم حسابی های شدیدا امین و امن به مرکز وجودی ما نفوذ کنند...

خلع سلاح شده و آزمون پس داده

وگرنه روزگار روزگار ناجوری است!

 

+ بت نساختن خیلی دقیق و عمیق است!

چون بت پرستی هنوز هم پابرجاست

حضرت آقای...

استاد...

مرجع عظیم الشان...

در حالی که اهل بیت فرمودند:

إیَّاکُم وَ الوَلَایِج فَانٍ کُلَّ وَلِیجَهًٍْ دُونَنَا فَهِیَ طَاغُوتُ.

 

پاسخ:
همینطوره. کاش متوجه باشیم معنای القلب حرم‌الله رو و هرکسی رو توش راه ندیم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزه‌اش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کرده‌ام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات