« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

مُعینَ الضُعَفاء

پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۰، ۱۰:۳۰ ب.ظ

باطری ما آدم‌ها زود تمام می‌شود. ضعیف می‌شویم. از نای ما زود صدای نی بلند می‌شود. دلتنگی و غم؛درد و اندوه از حدش که بگذرد تابِ تحمل‌ هیچ‌کدام‌شان را نداریم. ما آدم‌ها نیازمند یک پشتیبان قوی و یک‌تکیه‌گاه محکمیم. مجروح روزگاریم و داغدار. امام رضا‌ طبیب دلِ است و مرهم‌دار زخم‌های عمیق. کسی‌ست که وقتی با او حرف می‌زنیم نفس‌هایمان بهشتی می‌شوند و اشک‌هامان «من تحته‌الانهار» جاری. او همان‌کسی‌ست که سر به‌روی شانه‌اش می‌گذاریم و پناهنده‌ی ایوانِ زعفرانی‌اش هستیم.کسی‌ست که خوب بلد است هزار تکه‌ی قلب‌مان را بهم بچسباند. نمیدانم چطور و با چه‌چیز؛اما ابزارش نور است. نور در دستِ او فراوان است.

  • ۰۰/۰۷/۱۵
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزه‌اش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کرده‌ام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات