« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

با من خیال کن.

شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۶:۰۲ ب.ظ

اگر با خفتن، آلام و رنج‌های ما برای ساعتی چند، به دیار عدم وارد می‌شوند درحالیکه هنوز لباس هستی بر تن داریم و نورون‌های عصبی در مغزمان تاب‌بازی میکنند؛ اگر درد‌ها مثل بختک بر روی سینه‌مان می‌خوابند و ماهیت‌ رنج‌آور خود را از دست می‌دهند و دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند در قلب ما ناسور بزند؛ اگر خواب، آبستن رؤیاهاست و می‌توان در خواب مرده‌ها را ملاقات کرد، زنده‌ها را در آغوش گرفت، گریستن طولانی را به چشم‌ها هدیه داد و از پرتگاهی بلند سقوط آزاد را تجربه کرد و اگر خفتن مرگِ کوچکی‌ست که انسان در آن «سُباتْ» و آرامش را درمی‌یابد پس چرا ما برای مدت طولانی نمی‌خوابیم؟ چرا پیوسته و مدام خواب‌هایمان بی‌تعبیرند؟ ما را در پس این «بی‌داری‌‌»های آشفته و خواب‌های پریشان چه‌ خواهد شد؟

  • ۰۱/۰۲/۱۰
  • کادح

نظرات (۱)

سلام. سلام.سلام

بیدار می مانیم تا بیشتر حرص بخوریم

...

پاسخ:
سلام؛ و شاید هنوز بیدار نیستیم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزه‌اش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کرده‌ام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات