« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

تصور بودن‌ت.

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۵۷ ب.ظ

اگه تو بودی لحظه‌ای توی این غریب‌آباد شلوغ ساکن نمیشدم و برای نفس‌کشیدن در پناه حضورت، تقلا می‌کردم. اگه تو بودی هیچ‌وقت کلمه‌هام محصور نمیشدن توی قفسه‌ی سینه‌م و آه‌، حجم ریه‌هامو پر نمیکرد و دنیام اینقدر خالی از سکنه نبود. اگه تو بودی امید توی رگ‌های قلبم منجمد نمیشد. اگه تو بودی درد قرین من نمیشد و با نفس گرم‌ت واسه‌م حمد می‌خوندی و از راه دور برای خندوندن من سیرک تلفنی برگزار میکردی. اگه تو بودی خوش‌حال‌تر بودم و زندگی زیباتر بود و دنیا جای بهتری برای بودن. اگه تو بودی دلم قرص بود به دعاهات، به نفس‌هات به ذکر شریف روی لب‌ت. اگه تو بودی...

  • ۰۲/۰۲/۰۹
  • کادح

نظرات (۲)

هرکجا هست خدایا به سلامت دارش

پاسخ:
آه و ممنونم و آمین.

مامان‌ها همیشه هستن حتی اگر نباشن 

بنظرم این درباره مام بزرگ‌ها حتی دوزش بیشتر هم هست 

پاسخ:
منم فکر می‌کردم مام بزرگ‌ها اکسیر جاودانگی رو توی جیب پیراهن‌ گل‌گلی‌شون دارن، ولی خب یه عمر اشتباه فکر می‌کردم، چون لله البقاء:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزه‌اش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کرده‌ام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات