« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

یک ماجرا.

يكشنبه, ۱ مرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۲۲ ب.ظ

من که میدونم. تهش که ازت پرسیدن، ماجرای بنده‌هات رو. برمی‌گردی بهشون میگی:«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ». تو جز این دلت نمیاد جمله‌ی دیگه‌ای بگی. مگه نه؟ میشه ماجرای منو هم برای دیگران تعریف کنی؟ همین‌قدر مجیب، همین‌قدر جالب و شگفت‌انگیز...

  • ۰۲/۰۵/۰۱
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزه‌اش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کرده‌ام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات