« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

من سراسر خواستنم

دوشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۲۰ ب.ظ

یک.

گاهی وقت‌ها از میزان خواستن‌هایم حیرت میکنم و در مقابل گاهی اوقات به این فکر می‌کنم که چه کسی خواسته‌های بی ابتدا و انتهای مرا گردن میگیرد. بعد فورا انسان موحد درونم می‌گوید، همان خدایی که به تو اذن آرزو داده‌ است، خواسته‌ها‌ی تو را هم اجابت می‌کند. 

دو.

میگفت خیلی چیزها از این دنیا میخواهد. میگفت سرشار از خواستن‌ است. آنقدر عمیق و با ذوق میگفت که در همان لحظه احساس کردم، خدا به ذوق و اشتیاق‌ش نگاه کرد. 

سه.

احتمالا خصلت عجیبی در ابناء بشر هست و آن خواستنِ چیزهایى است که ندارد! تمنای وجود کسانی‌ست که از دست داده‌ایم. خواستنِ آرزوهای محال است. خواستن آغوش‌هایی‌ست که یک آسمان تا وتن‌شان فاصله‌ست. خواستن نفس‌های بهاری محبوبِ دور از وطن است. شاید اینطور به‌نظر بیاید که وقتی انسان به خواسته‌ای دست پیدا کند آرزوها و خواستن‌هایش  هم تمام می‌شود اما اساسا اگر انسان باشیم، چرخه‌ی خواستن‌های ما هیچگاه پایان نمی‌یابد. چون ما همیشه محتاجیم و مشتاق. چون ما همیشه دل‌تنگیم. ما همیشه آن کسی را که می‌خواهیم، نداریم و نمی‌توانیم حضورش را لمس کنیم. چون ما همیشه خیلی چیزها را نداریم و نمی‌دانیم خیلی چیز‌ها را داریم. پس گاهی گمان می‌کنیم میان ما و آرزوها فاصله‌‌های بسیاری‌ست. حال آنکه بسیاری از داشته‌های امروز و اکنون؛ همان تمناهای دیروز اند که خدای ما شنید و اجابت کرد...

سه. 

 

  • ۰۱/۰۳/۰۹
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزه‌اش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کرده‌ام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات