عطش
اگر راستش را بخواهید؛ به تازگی فهمیدهام دیگر میلی به شنیدن، دیدن، و خواندن ندارم. اصلا نسبت به هیچ فعلی در من رغبت نیست. با آنکه صوتهای نابی میشنوم. با آنکه بسیار نگاه میکنم و این روزها به تماشای زیباترین ذرات هستی نشستهام و شاهد شکوه خدا بودهام/هستم. با آنکه کتابهای درجه یکی میخوانم. با آنکه به اندازه کافی میخوابم، میروم، میآیم و فعلهای دیگر را صرف میکنم. اما واقعا رغبت و شوقی به هیچکدام از این کارها ندارم. من تشنهام. عطش در من فریاد میزند. تنها کاری دلم میخواهد انجام بدهم «نوشیدن» است. نوشیدنِ کلمهی طیبه تا سر حد مستی. نوشیدن قطرهای از آب زمزم. نوشیدن یک لیوان آب حیآت. نوشیدن شراب طهور از دستانِ دریایی ساقی. من خیلی تشنهام. تشنهی معرفت. تشنهی حضور. تشنهی عدالت. تشنهی دانستن. تشنهی باران. تشنهی لقاء. تشنهی نجف. تشنهی دمی در آغوش پدرم آرمیدن...
- ۰۱/۰۴/۲۵
سلام. سلام.سلام:).
مرگان فریمن تو یه فیلمی بود با جیم کری بهش گفت:مردم ازمن تقاضا های زیادی دارن، اما نمیدانن خودشان هم معجزه ان،مثل مادری که کل روزو کار کرده اما برای دین مسابقه ،فک کنم گفت بسکتبال پسرش میره،اینا همه معجزه ن!
میخواستم بگم شما هم واقعاً معجزه اید،این همه جوهر حیات دارید!