دشت شقایق من.
جمعه, ۴ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۰۰ ق.ظ
مادربزرگم میگفت گاهی آنقدر مینشینم و به دشت شقایق نزدیک خانهی کودکیهایم فکر میکنم که وقتی به خودم میآیم دستهایم بوی شقایق گرفته است. آن روزها منظورش را نمیفهمیدم؛ اما حالا گاهیوقتها در کنجِ شکوهمند دلتنگیام آنقدر مینشینم و به او فکر میکنم که وقتی به خودم میآیم میبینم، دستهایم عطر نفسهایش را گرفتهاست. آه دشتِ شقایق من...
- ۰۱/۰۶/۰۴