« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

« ؛ »

در سرزمین نجوا و کلمه

سلام خوش آمدید

تا همیشه شُکرت.

يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ق.ظ

به‌خاطر ملاقاتِ بعضی آدم‌ها، تموم شدن برخی رفاقت‌ها، در آغوش گرفتن بعضی‌ آرزوها، به بن‌بست خوردن خیلی از احساسات، بابتِ خیلی از نشدن‌ها، تحقق و ممکن شدن خیلی از محالات، بابتِ بسته بودن خیلی از درب‌ها و باز شدن بسیاری از راه‌ها که به ذهنمان هم خطور نمی‌کرد، برای خیلی از چیزهایی که ما نمی‌دانستیم و تو می‌دانستی، برای لحظاتی که قلب ما را قوت‌ دادی برای تپیدن، بابت شوق‌ها و امید‌ها، برای رزق‌های ناب و محبوب، برای چشیدن طعم ابتلائات و کنار رفتن پرده‌ها از پیش روی چشم‌های انسان، برای رفتن‌ها و رسیدن‌ها، برای مهربانی و لطافت دست‌هایت، برای همه‌ی اجابت‌ها، برای برق‌ زدن چشم‌ها از شدت ذوق، برای نزول باران بر وسعت خاک، برای دوست‌داشتن‌ها، نجواها، زمزمه‌کردن‌ها، برای زندگی و مرگ، بابت حرکت به سمت رشد‌، بابت تحمل دردها، بابت رها شدن نفس‌های حزین از میانه‌ی تنگنای قفسه‌ی سینه‌، بابت اینکه ما را می‌شنوی و بابت آنکه برای ما خدایی می‌کنی... از تو ممنونیم.

 

- از لابه‌لای متن‌های قدیمی‌ام.

  • ۰۲/۰۱/۱۳
  • کادح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در جهانی که با گریستن آغاز میشود و با گریستن پایان میابد، پیامبری را شناختم که معجزه‌اش کلمه بود و «امید و لبخند» را برایم تلاوت کرد. از آن پس من به سلسلهٔ امیّد اقتدا کرده‌ام،طلوعِ فجر را دوست دارم و اینجا کلماتم را به امانت میگذارم...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات